قهر کردی با دلم اما به رویایم بیا
عهد بستم با خودم دیگر دلت را نشکنم
اسماعیل ساسانی
هرکه در رویای خود نقش کسی را می کشد
یا که دارد آرزوهای محالی
من تو را
اسماعیل ساسانی
کاشکی همسایه مان بودی که از پرچین تان
یک بغل خنده بچینم از لبانت دزدکی
اسماعیل ساسانی
ببند آن چشم های خسته را مهتاب شب هایم
برایت شعر دم کردم که بی تابی
گلم لالا
((اسماعیل ساسانی))
من بی نهایت عاشقم
اما توقع هیچ هیچ
باور بکن خال لبت گشته همه دنیای من
اسماعیل ساسانی
قسم به دانه ی گندم که جلد بام توام
کنار پنجره ات آب و دانه ای داری؟
اسماعیل ساسانی
همه دارایی من یک تو فقط بود اگر
شعرهایم بخدا این همه ای کاش نداشت
اسماعیل ساسانی
کاش عطر تن تو این همه آزار نداشت
بوی صد خاطره از پیرهنت می پیچد
اسماعیل ساسانی
دود بغضی که نشسته به گلویم می گفت
با خبر باش که دارد جگرت می سوزد
اسماعیل ساسانی
انداخت نگاهت شـرری ســــخت به جانم
رفتی و ندانسته دو چشمت سرطان شد
اسماعیل ساسانی
instagram.com/esmailsasani
.: Weblog Themes By Pichak :.